دو راهی

استاد رو کرد به سالک جوان و گفت: من برای تکامل دانش به پشت این تپه می روم و بر می گردم. در مسیر خود به نشانه ها توجه کن. همیشه در هر دو راهی یک نشانه که می گوید راه تو کدام است وجود دارد. سالک به مسیر خود ادامه داد و استاد به قفای تپه شد. سالک جوان زیر لب می گفت: من برای رفع حاجت به پشت کدام تپه باید بروم؟ او به جدّ دنبال نشانه ها بود.

0098

و استاد گفت: دومین قدم در سلوک شناخت دقیق ِ مکان سلوک می باشد.

سالک جوان گفت: استاد! قبلا با این مسئله مواجه شده‌ام. مثلا سلوک در سرزمینی که "شمپانزه ای که نمی‌تواند علوفه‌ی دو بزغاله را به مساوات تقسیم کند ولی مدیر می شود" سخت تر است.

استاد گفت: ولی منظور من اصلا این نبود.

سالک جوان برآشفت و گفت: ولی اولین درس در سلوک می‌گوید که اصلا مهم نیست منظور استاد دقیقا چیست. به چشمهایت اعتماد کن سینیور!. 

پ.ن: همیشه یک بزغاله گرسنه می‌ماند.

 

N95

استاد مدادش را از بالای‌ گوش خود برداشت و چند خط کج و معوج روی‌چوب درخت بلوط کشید و گفت: اولین قدم در سلوک شناسایی ‌دقیق راه است.

سالک جوان خود را جابجا کرد و گفت: استاد! یه ۴۳۰ هزار تومنی ‌دستی ‌داری بدی‌ تا یکشنبه ی‌بعد؟

جبر و اختیار یا حواست به مطلب باشه کره بز

استاد رو کرد به سالک جوان و گفت: گاه در جبر زمانه آدمی از سر اختیار تن به زمینه می دهد پسرم!

سالک جوان با نگاهی که یک چشم بسته و یک چشم باز می نمود به استکان چای نگاه می کرد. سرش را بالا آورد و گفت: ها؟

GPS

سالک جوان روی کرد به استاد و گفت:

- استاد! ما چرا از رهیاب الکترونیکی استفاده نمی‌کنیم؟

* چون حقیقت در لامکان است پسرم!

- یعنی مدار الکترونیکیش فرق می کنه؟

* نه! گفتم که مدار الکترونیکی نداره، لامکانه، لامکان پدر سگ

- اینشو فهمیدم استاد! پس چرا ما داریم تو مکان هی میریم جلو؟

SpRaY

استاد سالک را پرسید: این جاروها چیست به پشت کفشت بسته ای جوان؟

سالک گفت: که هر قدم که بر می دارم ردپایم را پاک کند. تو نیز بکن استاد!

استاد گفت: من این به تو نیاموخته ام جوان. این از بهر چیست؟

سالک گفت: تا رهرویی دیگر به هوای ردپای دو احمق راه نیفتد به این سمت و سوی.

180 درجه

سالک جوان یک سطل رنگ سفید و یک قلم مو گرفته‌بود دستش و داشت روی لباساش خطهای سقید منقطع می‌ کشید، استاد حیران به کار شاگردش نگاه می‌ کرد. پرسید این چه کار است جوان؟ سالک جوان گفت: وقتی قرار نیست راه بپیمایی، بهتر است راه تو را بپیماید. استاد روی برگرداند و فلاسک چای را هواگیری کرد. سالک جوان زیر لب  دل ای دل ای می خواند.